اسرار چشم و جذابیت

اسرار چشم و جذابیت

چشمان شما مانند مواد منفجره می توانند احساسات مردم را به تکاپو و هیجان وا دارند.
اسرار چشم و جذابیت

اسرار چشم و جذابیت

چشمان شما مانند مواد منفجره می توانند احساسات مردم را به تکاپو و هیجان وا دارند.

راه و رسم عشق ورزی

هیچ واژه ای را نمی توان یافت که به اندازه عشق تعابیر و معنای گوناگون داشته باشد. عده ای عشق را ساختاری رمانتیک و ساده لوحانه قلمداد می کنند در حالی که برای برخی همه چیز است. گروهی عشق را تنها به خدا نسبت می دهند و جمعی نیز تحت تاثیر تجربه یگانه و بی همتای خویش، عشق را وابستگی شدید احساسی دو انسان به هم تلقی می کنند.

گرچه تمامی این تعابیر به لحاظ اینکه از تجربیات تک تک آدم هایی که آن را بر زبان آورده اند نشأت می گیرد، درست است ولی هیچ کدام تعریف درستی از عشق نیستند.

عشق بازتابی آموختنی و عاطفی است. یک عمل متقابل پویا است که در هر لحظه از تمام زندگی مان آن را تجربه می کنیم. برای شناخت عشق باید در عشق زندگی کنیم و در عمل بیاموزیم.

  
آدم هایی هستند که عشق را خرید و فروش می کنند نه ابراز. اینها چنان هنرمندانه عشق را می خرند که جز یکسری خودفریب نمی توانند بفهمند که این یک بازی است آن هم از نوع پوچ گرایانه. لئوبوسکالیا در کتاب زندگی، عشق و دیگر هیچ عشق واقعی را چنان برمی شمارد: «عشق واقعی یعنی وقف کردن بی چشمداشت خویش. یعنی خود را تماما بخشیدن به امید اینکه در معشوق، عشق بیافرینیم. عشق عملی براساس ایمان و اعتقاد است و کسی که ایمان کمی دارد از عشق نیز چیزی نمی داند.»

عشق واقعی، عشقی است که بی چشمداشت ارزانی شود و عاشق واقعی نیز کسی است که هر آنچه دارد می بخشد و چیزی در مقابل طلب نمی کند. در واقع اگر کسی در قبال عشقی که ارزانی می کند، چشمداشت داشته باشد در پایان مایوس می شود زیرا بعید است که خیلی از آدم ها بتوانند همه نیازهای او را برآورده سازند حتی اگر عاشق و شیدای او باشند.

یک ضرب المثل بودایی است که می گوید «اگر دست از طلب برداری در راه روشن گام برداشته ای.» حقیقت نیز همین است. دیگران فقط می توانند چیزی را به ما بدهند که از عهده شان برمی آید نه آنچه را که می طلبیم. اصل مهم این است: هرگاه بتوانیم برای دوست داشتن، شرط نگذاریم یک قدم بزرگ به طرف آموختن عشق برداشته ایم.

اگر دست از طلب برداریم و موانع را کنار بزنیم، به راحتی می توانیم عشق بورزیم؛ موانعی که با عقلانی جلوه دادن عشق سعی بر حذف آن از زندگی دارند، موانعی که اگر با دقت بنگریم ساخته و پرداخته ذهن خود آدمی اند نه چیز دیگری.

برخلاف آنچه همگان فکر می کنند، عشق هرگز ویران نمی کند اگر هر روز راهی تازه برای رشد کردن در آن بیاموزیم.

یاد بگیریم که به دیگران عشق بورزیم. از آنچه که در خود داریم و آموخته ایم به دیگران ببخشیم. عشق چیزی نیست که با بخشش آن به دیگران آن را گم کنیم.


تنها زمانی می توانیم به دیگران مهر بورزیم و آنها را دوست بداریم که بیش از همه به خویشتن عشق بورزیم. بزرگترین دستور خدا نیز از همین امر سرچشمه می گیرد. همسایه خود را دوست بدار به همان اندازه که خود را دوست می داری. (انجیل متی ۲۲:۳۹)
اما خوب بسیاری از آدم ها حتی در قبال خویشتن نمی توانند مسئولیتی را بپذیرند چه رسد به آنکه بخواهند در قبال فرد یا افرادی مسئول باشند و به همین دلیل این ایده که در قبال همنوعان خویش مسئول باشند در نظر ایشان مقوله ای غیرقابل تصور و غیرواقع بینانه است.

اگر عاشق واقعی باشیم، چاره ای جز دوست داشتن دیگران نداریم. مسئولیت عشق همین است: دوست داشتن جامعه انسانی که از رشد عشق یک فرد به فرد دیگر حاصل می شود.

عشق حقیقی درک به همراه دارد. درک اینکه آنچه آدمی امروز است، فردا نخواهد بود، فردا آدم دیگری خواهد بود. پس هیچ جای نگرانی وجود ندارد و اگر رفتار امروز فرد مورد علاقه مان آن چیزی که تصورش را می کردیم، نبود. عشق به ما می آموزد که نمی توان تنها با دیگران به این دلیل مخالفت ورزید که قادر نیستند در هر لحظه ای آن گونه که ما انتظار داریم رفتار کنند.

آموختن عشق تنها به اینجا ختم نمی شود. بوسکالیا شناخت عشق را تنها از طریق تغییر می داند و می گوید «برای آموختن عشق باید پیوسته تغییر کنیم و البته از تغییرات نهراسیم. از هیچ کس جز خودمان نمی توانیم راه و رسم مهر ورزی را بیاموزیم. حتی والاترین معلمان اخلاقی هم نمی توانند با راهنمایی، ارزانی کردن بینش ها، پیشنهادات و دلگرمی های فراوان ما را در آموزش عشق ورزی یاری کنند. با تماشای زندگی دیگران نیز نخواهیم توانست عشق را یاد بگیریم.

زندگی و تجربه زندگی با فرو رفتن و غرق شدن در تمامی آن خود بهترین کلاس یادگیری است.» این حقیقتی است که عشق هر چه باشد، یک حال و هوای رمانتیک که زندگی مان را معنا می بخشد یا یک آرمان گرایی پوچ، ما به آن نیازمندیم.

ما محتاجیم که دیگران را دوست بداریم و دیگران ما را دوست بدارند که اگر چنین نبود به اینجا نمی رسیدیم.

منبع : روزنامه شرق

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد